فرهنگی اجتماعی سیاسی

وبلاگی برای رسیدن به خود آگاهی ملی

فرهنگی اجتماعی سیاسی

وبلاگی برای رسیدن به خود آگاهی ملی

تراکتور سازی

تراکتور سازی

سمبلی  از هویت آذربایجانی

     فوتبال دردوران نوین جهان برای بیشتر مردم جهان معنایی بیش از یک رویداد صرف ورزشی یافته است.

     جایگاه ممتاز و بی رقیب فوتبال در میان رشته های ورزشی گوناگون ، امروز چنان مشهود است که جای هیچ شک و شبهه ای را برای متفکران علوم انسانی نمی گذارد تا از زاویه دیگری به آن نگاه کنند.

    پدیده فوتبال این روزها کلیه عرصه های زندگی انسان را تحت الشعاع  خویش قرار داده است  و رد پای آن در تجارت و اقتصاد ،فرهنگ و اجتماع و بالاخره در سیاست به چشم می آید.

    شاید درک زندگی انسان امروزی بدون تصور فوتبال غیرممکن باشد. فوتبال برای بسیاری از دست اندرکاران این رشته در حکم صنعت و تجارتی پرسود نگریسته می شود.مبالغ مالی هنگفت که از طرف باشگاه های بزرگ به منظور ترانسفر ستارگان فوتبال هزینه می شود بدون توجیه اقتصادی این مبالغ هنگفت قابل بررسی نیست.

      حضور باشگاه های بزرگ دنیا در دنیای بورس، فروش لوازم تولیدی باشگاه ها در اقصی نقاط دنیا، سود عایده از قبال تبلیغات و حق پخش های تلویزیونی بنیان مالی این کارخانه های عظیم پولسازی را تنظیم می کند.

     فوتبال به عنوان پدیده ای همگانی و محبوب درفرهنگ وجامعه مدرن بیش از یک عنصر سرگرمی ساز تلقی می شود. نوع ادبیات و رفتار تماشا گران فوتبال در کشورهای مختلف نمادهایی از فرهنگ و تمدن آنها را به نمایش می گذارد. موج فوتبال نه با رسانه و نه  با جنگ که  به واسطه طرفدارانش  مرزها را برای فرهنگ کشورهای صاحب فوتبال می گشاید.

و اما فوتبال و سیاست.... 

    شاید درنگاه اول درک رابطه فوتبال وسیاست کمی  مشکل به نظر برسد اما امروز دیگرمرزهای فوتبال در داخل مستطیل سبز نمی گنجد. بسیاری ازباشگاه های فوتبال درجهان از دل تضادهای هویتی، طبقاتی ، منطقه ای،مذهبی وحتی زبانی برآورده اند و بنابراین تقابل آنها  تبدیل به نبردی سیاسی درزمین فوتبال شده است.

     فوتبال در این معنا امری سیاسی تلقی می شود که درغیاب بازی های دیپلماتیک و جنگ های بی حاصل همه چیز را موکول  به تلاش٢٢ بازیکن وگردش  توپ در زمین می کند.

     تضاد طبقاتی طرفداران دو تیم بوکاجونیورز و ریورپلاته دربوینس آیرس که هر کدام نمایندگی قشرهای خاصی از اجتماع را بر عهده دارند همواره در بازی های این دو تیم به چشم می آید.

    بازی های  سلتیک و رنجرز در شهر گلاسکو برای هواداران دو تیم خاطره جنگ های داخلی  پروتستان ها و کاتولیک ها را زنده می کند.سلتیک تیمی است که نماینده جامعه کاتولیک دربریتانیا شناخته می شود وبه همین خاطردر ایرلند شمالی که همواره  با جریان های مذهبی  کاتولیک و گرایشات استقلال طلبانه شناخته می شود طرفداران بسیاری داشته است.

     بازی سلتیک  کاتولیک و رنجرز پروتستان در بریتانیا این تضاد مذهبی و سیاسی دیرین را به نوعی در زمین بازی تجدید خاطره می کند. اما شاید معنای درهم آمیختگی سیاست و فوتبال را باید در اسپانیا و کاتالان جست. رقابت بارسلون  و رئال مادرید که تداعی کننده تضاد هویت کاتالان و ماتادورهاست. ایالت کاتالان در اسپانیا که زبان و فرهنگی متفاوت از مادریدیها وزبان اسپانیایی دارد درطول تاریخ گرایشات هویت طلبانه ومنطقه ای داشته است.

     بارسلون نمادی است  ازاین گرایشات هویت طلبانه ومنطقه گرا که دردربی ال کلاسیکوبه خوبی جدال مرکز وپیرامون را به تصویر میکشد.این که بارسلون وایالت کاتالان دردوره  فرانکو پایتخت اسپانیای آزاد و جمهوری به شمار می رفت و با حمله ارتش فرانکو تسخیر شد بر دشمنیهای هوادران دو تیم افزوده است.  بازی بارسلون و رئال مادرید بازی  است که جدال دو گفتمان مرکز وپیرامون،هویت طلبی و ملی گرایی ،فدرالیسم و سانترالیسم ،پادشاهی و جمهوری را درقالب ادبیات فوتبالی تکرار می کند.این روزها حضور تیم تراکتورسازی در لیگ برتر و حضور چشم گیر تماشاگران فوتبال در تبریز که عادت  به دو قطبی قرمز و آبی  پایتخت دارد همه دست اندرکاران و کارشناسان  فوتبالی را به تعجب واداشته است .

      برای لیگ برتری که همیشه با دو قطب پرطرفدار قرمز و آبی شناخته  می شود درک ریشه هواداری فوتبال در آذربایجان قابل لمس نخواهد بود. در این چند هفته ای  که  ازلیگ برتر گذشته است میانگین تعداد تماشاگران تراکتورسازی  حتی از دو تیم پیروزی و استقلال  هم بالاتر بوده است تا به زعم خیلی از کارشناسان رکورد محبوبیت فوتبالی شکسته شود.

    نگاهی به خیل هواداران تراکتورسازی در آذربایجان به خوبی ثابت می کند  که ما با  یک نمونه بومی فوتبال سیاسی مواجه هستیم. در آذربایجان قریب به اتفاق مردم هوادار این تیم هستند وبا دید و نگرش هویتی به تیم خود بینشی سیاسی را در فوتبال نمایش می دهند.

    برای مردم آذربایجان این تیم نماینده چیزی فراتر از  یک امر فوتبالی است و  به عبارت بهتر تراکتورسازی نماد و  سمبلی برای وحدت هویت طلبان ترک تبدیل شده است تا بدینوسیله بتوانند به طور واضح تر و آشکارا مطالبات خود را به گوش مسئولین کشوری برسانند، مطالبات به حقی که سالهاست که در نتیجه سیاست های غلط دولتمردان کشور ما به آن بی توجهی شده وگاه نیز با آن به مقابله پرداخته اند. برای هواداران پرشمار تراکتورسازی در آذربایجان این تیم هویت آذربایجان را با خود به یدک می کشد و لاجرم سزاوار حمایت و تشویق است.گویا برای فوتبال در ایران عصر جدیدی آغازشده است.

       تراکتور واستادیوم های مملو از تماشاگر که با تشویقهای مداوم و ترکی خودخاطرات بازیهای بزرگ را زنده می کنند.در اینجا فوتبال باهویت ما آمیخته است و بعید  است این سکوها به این زودی ها خالی شود...

                             یاشاسین آذربایجان...

یئل یاتار طوفان یاتار

                      یاتماز تیراختور بایراقی

آذربایجان مهد ورزشهای المپیک

آذربایجان

 مهد ورزشهای المپیک

      رقابتهای ورزشی المپیک یکی از معتبر ترین رقابتهای ورزشی المپیک یکی از معتبر ترین و و باشکوه ترین مسابقات ور زشی جهان بشمار می رودکه هر 4سال یکبار در کشورهای مختلف جهان برگذار می گردد. براساس نوشته مورخان: اولین المپیک باستان درسال 776 قبل از میلاد به افتخار زئوس (خدای اساطیر یونان)درالیمپیا دریونان برگزار گردید و این مسابقات به طور مرتب تا سال392پس از میلاد ادامه داشت و براین روال جمعا 293 دوره آن برگزار گردید: که این 293دوره رادرتاریخ بنام "المپیک عهد باستانی" می نامند.

    درابتدامسابقات درفصل تابستان (مرداد) تنها دریک روز انجام می شد که شامل دو سرعت، دوامدادی و چند مسابقه نبرد تن به تن مثل مشت زنی و پانکراتوم(ترکیبی از مشت زنی وکشتی)بود که بعدها اسب سواری، ارابه رانی، و پنتتالتون یا مسابقات پنجگانه شامل پرتاب نیزه، دیسک، دو سرعت، پرش طولی وکشتی نیز به سایر موارد آن افزوده شد که بزرگترین سرگرمی و فعالیت ورزشی و اجتماعی و بهترین وسیله تبادل افکار و عقاید مردم نواحی مختلف درآن روزگار بود. 

    با تسلط رومیان بر یونان، بازیهای المپیک شکوه خود را از دست داد و صحنه رقابتهای انسانی به میدان کارزارهای خونین نبرد اسیران باهم و یا حیوانات وحشی (نبرد گلادیاتور هاکه منجر به کشته شدن یکی از طرفین می شد) تبدیل گشت. درسال 394پس از میلاد درحالی که دو سال از برگزاری مسابقات 293سپری می شد، مسابقات به دستور تئودوسیوس امپراطور روم تحریم وتعطیل شد. این تعطیلی درحالی بود که ترکان هون غربی ازسال 374میلادی حمله برق آسای خود را به اروپا خصوصا به محدوده امپراطوری روم آغاز کرده بودند و با به قدرت رسیدن آتیلای مقدس(رهبرمذهبی ونظامی ترکان هون) این حملات به اوج رسید. و بدین ترتیب بزرگترین امپراطوری آن زمان توسط ترکان هون که از ابتدائی ترین سلاحهای جنگی استفاده می کردند، سرتعظیم فرود آورد و باردیگر قدرت نظامی و جنگی ترکان به رخ جهانیان کشیده شد.

        تعطیلی مسابقات المپیک قریب به 1500سال ادامه یافت و سرانجام درسال 1896میلادی به همت وکوشش "بارون پیردوکوبرتن" محقق و اندیشمند فرانسوی که به پدر المپیک ملقب است، بار دیگر بازیهای المپیک از سر گرفته شد.

      هنگامی که"بارون پیردوکوبرتن" درسال1896میلادی ورزشهای یونانی متداول در دشت نزدیک به کوههای المپOLYMPEمتداول گردانید، پژوهشگران  همواره در مطبوعات و سخنرانی ها دو پرسش اساسی از وی می نمودندکه تا 65 سال بعد و هنگام بدست آمدن جام زرین حسنلو بی جواب مانده بود نخست آنکه ازچه تاریخی این ورزشها در یونان متداول گردیده است و دیگراینکه آیا ورزشهایی که بانام المپیک باستانی یونان متداول بوده یونانی الاصل می باشد و یا از اقوام دیگر الهام گرفته شده اند. ازتصادف خوش ایام پیدا شدن جام زرین حسنلو به هردو پرسش پژوهشگران پاسخ داد و پروفسور کارال دیم در کتاب "تاریخ و ورزش در جهان" چنین نوشته است که ورزشهای متداول در المپیک یونای خیلی زودتر از سال 776 قبل میلاد متداول بوده و ناگهانی و یکباره از یونان برنخواسته است. زیرا باید برای ورزشهای شنا، دو، سوارکاری میدانهای بزرگ و ساختمانهای ویژه ورزشی برای مردان و زنان ساخته شود و یونانیان در 776 قبل میلاد با اقتصاد ناچیزش نمی توانسته چنین سازمانهایی داشته باشد. پیدا شدن جام حسنلو در سال 1958میلادی (23مرداد1337) دردهکده حسنلو از توابع سلدوز (نقده)در استان آذربایجان غربی با قدمتی 3هزار ساله که صحنه های ورزشی تیر وکمان، مشت زنی، کشتی گیری، چوگان بازی، ارابه رانی بطور برجسته و با ظرافت تمام بدنه خارجی آن نمایانده شده است معلوم می دارد در آن روزگاران در آذربایجان سرسبز و پرآب این ورزشها آنچنان مورد توجه بوده که شهریاران مقتدر"ماننا" ضمن تجسم آن بر جام طلا، همواره آنرادر کاخ سلطنتی مد نظر داشته اند.

     لازم به ذکر است جام حسنلو در موزه ایران باستان نگهداری می شود و در سال 1381به مناسبت هفته میراث فرهنگی این جام در موزه سنندج در معرض بازدید عموم قرار گرفته بود. 

     "پروفسور کارال دیم" بزرگترین مورخ ورزش و رئیس دانشکده آلمان و برگزار کننده المپیک 1936 برلین، هنگامی که در اکتبر 1961برای تماشای جام زرین حسنلو به تهران آمده بود، بامشاهده جام اعلام داشت، پیداشدن این جام زرین هیجان خاصی را در اذهان صاحب نظران ورزشی جهان پدید آورده است، زیرا صحنه های ورزشی کشتی، چوگان، ارابه رانی، مشت زنی و تیراندازی را بطور برجسته  و با ظرافت تمام در بدنه خارجی جام نمایانده و کیفیت آغاز مسابقات و صحنه تقسیم جوایز را نیز مجسم گردانیده است، معلوم می دارد 3هزار سال پیش که این جام را از طلای خالص ساخته و در کاخ پادشاهان ماننا نهانده اند رشته های ورزشی یاد شده در آذربایجان رایج بوده و پیشگامی این ورزشها به یونان نادرست می باشد.

     زمانیکه رومیها به یونان حمله ور شدند، نوعی ورزش که به گلادیاتور معروف بود با خود به یونان آوردند این در حالی است که این نوع ورزش بیش از 1500سال قبل از ورود رومیان به یونان در آذربایجان باستان متداول بوده و در جام حسنلو اشکال مختلف آن به وضوح دیده می شود.

     یونانیان سازنده کاخ تمدن بشمار نمی آیند زیرا آنچه از دیگران گرفته اند بیش از آن چیزی است که خود بر جای گذاشته اند. ورزش کشتی فرنگی که به نام کشتی یونانی_رومی معروف است و در زبان ترکی کلاسیک "گوله ش" گفته می شود آن نیز اصلیت یونانی_رومی نداشته و از کشتی رزمی ترکان الهام گرفته شده است .

معرفی تشکل استاد شهریار

تشکل استادشهریار درسال ۱۳۷۶ابتدا با عنوان کانون ترکی استادشهریار وبا هدف دفاع از حقوق 

اجتماعی وفرهنگی مردم شریف و ترک زبان ایران توسط مرحوم روح الله دینداری  وجمعی از دوستان وی به عنوان هیئت موسس  در دانشگاه علوم پزشکی همدان پایه گذاری شد.در ابتدا فعالیتهای کانون فرهنگی وادبی بوده است اما پس از۵سال ودرپی گسترش فعالیتهای این کانون واستقبال بی نظیر دانشجویان ازآن کانون ترکی استاد شهریاربه تشکل اسلامی -دانشجویی استادشهریار ارتقا پیداکرد .از اهداف اصلی این تشکل که دراساسنامه آن ذکر شده می توان به موارد زیر اشاره کرد: 

۱)دفاع از حقوق فرهنگی اجتماعی مردم ایران ومبارزه با تهاجم فرهنگی واضمحلال فرهنگی در درون این ملت شریف 

۲)تشویق دانشجویان به حفظ ویادگیری زبان مادری  

۳)حفظ ونگهداری میراث فرهنگی وادبی ملت ترک ایران 

از اهم برنامه های تشکل که درراستای اهداف بالا اجرا می شود می توان موارد زیر را نام برد: 

الف)برگزاری جلسات که در آن جلسه نقد وبررسی شعر ؛قصه؛مقاله و سایر متون دانشجویی انجام می شود. 

ب)برگزاری جلسات سخنرانی با دعوت از شعرا؛نویسندگان و زبانشناسان 

پ)برگزاری اردوها برای آشنایی با تاریخ وفرهنگ مناطق ترک نشین 

ت)انتشار نشریه به صورت گاهنامه و به زبان ترکی وفارسی 

 

لازم به ذکر است که تشکل اسلامی -دانشجویی همدان که با بیش از۴۰۰نفر عضو از بزرگترین تشکل های دانشجویی در سطح کشور می باشد. درراستای نیل به اهداف خود در زمینه های اجتماعی ؛فرهنگی؛سیاسی ومذهبی فعال بوده و در این راستا آمادگی پذیرش اعضای جدید درون دانشگاهی و برون دانشگاهی دارد. 

در ضمن آدرسgmail  این تشکل به نشانی زیر آماده دریافت نظرات انتقادات ومطالب شما عزیزان است: 

karadeniz172@gmail.com  

معرفی اوستادشهریار

شرح مختصراحوال وزندگانی  

شاعرانه استاد شهریار

سیدمحمدحسین بهجت تبریزی فرزندحاج میرآقاخشکنابی ،مقارن انقلاب مشروطیت وبین سالهای 1285ـ1283شمسی درروستای خشکناب نزدیک بخش قره چمن متولدگردید‍‍‍.پدرش که در آغازطلبه بودبعدمجتهدوسپس ازوکلای برجسته واول وکیل آذربایجان مردی بودفاضل،خوشنویس،کریم الطّبع وباایما ن ،درسال 1313شمسی مرحوم ودرقم مدفون شد.

محمدحسین،تحصیل رادرمکتب خانه قریه زادگاهش باگلستان سعدی،نصاب،قرآن وحافظ آغازکردونخستین مربّی اوابتداوالد ماجدش وبعدمرحوم امیرخیزی بود.تحصیلات ابتدایی رادرمدرسه های متحده وفیوضات ومتوسطه رادرتبریزودارالفنون تهران به پایان رساندودرسال1303شمسی واردمدرسه طب(دانشکده پزشکی)امروزشد.تاآخرین سال پزشکی راباهرمشقتی که داشت سپری کردودربیمارستان مراتب انترنی می گذراندکه به سبب پیشامدهای عاطفی وعشقی ،ازادامه تحصیل منصرف شدوکمی قبل ازاخذمدرک دکتری،پزشکی رارهاکردوبه خدمات دولتی پرداخت. به قول خودشهریار،این شکست وناکامی عشق،موهبت الهی بودکه ازعشق مجازی به عشق حقیقی ومعنوی رسید.

دراوایل جوانی وآغازشاعری «بهجت»وپس ازسال 1300که در تهران رفت«شیوا»تخلص می کردولی به انگیزه ارادت قلبی وایمانی که ازهمان کودکی ونوجوانی به خواجه شیرازداشت، برای یافتن تخلص بهتری ،وضوگرفت ونیّت کردودوبارازدیوان حافظ تفأل زد که هردوبارکلمه «شهریار»آمدوچه تناسبی داشت،باغریبی او،ونیت تقاضای تخلص ازخواجه:

غم غریبی ومحنت چوبرنمی تابم                  روم به شهرخودوشهریارخودباشم

دوام عمروملک اوبخواه ازلطف حق حافظ          که جرخ این سکه دولت به نام شهریاران زد

هرچندخودنیتی درویشانه کرده بودوتخلصی «خاکسارانه»می خواست ولی به احترام حافظ تخلص «شهریار»را پذیرفت.

ویژگیهای شخصی او:

شهریارشاعری مومن ومسلمان(شیعه)بود.عمق اعتقادات قلبی اوازخلال بسیاری ازاشعارش به خوبی پیداست. ازدیگرخصوصیات بارزاورقت وحساسیّت فوق العاده،فروتنی ودرویشی همیشگی،مهمان دوستی ومهمان نوازی دایمی، اخلاص وصمیمیت ویژه بادوستان واقعی،علاقه مفرط به تمامی هنرهابه خصوص شعر،موسیقی وخوشنویسی بود.

اوخط نسخ ونستعلیق به ویژه خط تحریرراخوب می نوشت.

 درجوانی سه تارمی زدوآن طورنیکومی نواخت که اشک استاد ابوالحسن صباراجاری می کردوبرای سازخودمی سرود:

نالدبه حال زارمن امشب سه تارمن این مایه تسلی شبهای تارمن پس ازمدتی سه تاررابرای همیشه کنارگذاشت.

خاطرات کودکی ونوجوانی شهریار:

بیشتردرمنظومه های حیدربابا(شاهکارکم نظیرترکی)هدیان دل،مومیایی وافسانه شب مندرج است وباخواندن آنها میتوان دورنمای کودکی و نوجوانی اوراکم وبیش مجسم کرد.تلخ ترین خاطره زندگی اومرگ مادر است که درتاریخ31تیرماه 1333اتفاق افتادوشاهکار خوب وماندنی «ای وای مادرم»یادگارآن دوران است.مادرش نیزهمچون پدردرقم مدفون شد.

ازسال1310 تا1314دراداره ثبت اسنادنیشابورومشهدخدمت کرد.درنیشابوربه خدمت نقاش بزرگ کمال الملک رسیدوآن مثنوی معروف وزیبارابرای استادسرود .درمشهدنیزهمدم ومعاشراستادفرّخ خراسانی ،گلشن آزادی ،نویدودیگر شاعران گرانمایه آن خطه پربرکت بود .

درسال 1315شمسی به تهران منتقل شد،مدتی درشهرداری وپیشه وهنر،سپس دربانک کشاورزی به کارپرداخت. چندسالی درعوالم درویشی سیرکردسرانجام به زادگاه اصلی خودتبریزبازگشت وتازمان بازنشستگی دربانک کشاورزی تبریزخدمت می کرد.

عاقبت پس ازهشتادوسه سال زندگی شاعرانه پرباروباافتخار،روح این شاعربزرگ در 27شهریورماه 1367به ملکوت اعلاپیوست وجسمش درمقبرة الشعرای تبریزکه مدفن بسیاری ازشعراوهنرمندان آن دیارارجمند است به خاک سپرده شد.

به مناسبت اولین سالگرددرگذشت او،وزارت پست تلگراف،باابتکاری هنری درسری تمبرهای یادگاری خودباعنوان بزرگداشت استادمحمدحسین شهریارشاعرشهیرایرانی ،تصویراوومقبرةالشعرای تبریزرابه همراه شعرمعروف :

«علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا»به خط شکسته نستعلیق انتشارداد.همچنین کتاب یادنامه شهریاربه خط خوشنویسان اصفهان ومجموعه مفصل دیگری به نام سوکنامه ویادواره فارسی وترکی شهریارازسوی کتاب فروشی ارک تبریز منتشرگردید.

سبک آثاروگرایش های شعری او:

شهریاربه شاعری غزلسراشهرت یافته ـواین خودحقیقتی است  انکارناپذیرولی اومرکب اندیشه شاعرانه خودرادرمیدانهای مختلف شعری به جولان درآورده وتاسرزمین هاوافق های دوردست وناشناخته احساس وتخیل تاخته وشاهکارهای جاودانه ای باتصاویری زیباوتأثیری گیراوژرف پدیدآورده است که هرکدام درتاریخ ادبیات این مرزوبوم ثبت شده وماندنی است .این شاعرپرشوردرانواع شعراستادوبسیارتواناست.

ازقصیده وقطعه ومثنوی ورباعی گرفته تامنظومه هاوحتی قالبهای تازه ونووبه اصطلاح،نیمایی آثاری دلپذیر،لطیف واستواربه وجودآورده است که همواره برتارک ادب معاصر می درخشد.

درغزل پرازسوزوشیفتگی گرمی وحال مخصوص ولبریزازوجدوشوراست .عشق وشیدایی دوران جوانی،شوروحال عاشقانه،رقت احساسات،سخنان آتشین،مضامین بکرولطیف وسوختگی ویژه ای که ذاتی اوست بیشتردرغزل هایش متجلی است.

غزل شهریارمشهورخاص وعام است وبرخی ازابیاتش به صورت امثال سایره درآمده وبرزبانه جاری،بردلهانقش،وهمواره زبان دل وبیان حال عشاق دل سوخته بوده وهست.

سبک شعری شهریاردراشعارکلاسیک،عراقی یاطرزسعدی وحافظ،وبه ویژه حافظ است.گهگاه برخی ازابیات غزلهایش ازلطافت،باریک اندیشی،تشبیه،استعاره وارسال مثل های سبک هندی(اصفهانی)چاشنی می گیرد.این ها همه صورت ظاهری کاراوست ودرباطن ،سبک شهریارمخصوص به خوداوست وسخنش سخن دل است وازعمق جان وروح بسیارحساس وپرشوراومایه میگیرد.

بیشترمضامین وتابلوهای توصیفی وقطعات تازه ابتکارخودشاعراست نه تکراری وکلیشه ای چراکه او«عاریت کس نپذیرفته»است«آنچه دلش گفت بگوگفته»است.درپاره ای ازاشعارش کلمات واصطلاحات مردم کوچه وبازارراآگاهانه درشعرمی آوردومنظوراصلی اوازاین هنرنمایی ،پیوندعمیق تربامردم ونیز بردن شعربه میان توده های عظیم افرادعادی دربعدوسیع تراست ودراین راه هرچندبرخی برای اوخرده می گیرند،موفق است. استاددانشمنددکترمنوچهرمرتضوی درمقدمه «حیدربابایه سلام»باجملاتی زیباومجمل،چکیده افکار،سبک وشگردکارشهریاررابه خوبی نشان داده است وهنربزرگ اوراةبه حق درچهارزمینه می داند:

1)غزلهای ازدل برآمده ولاجرم بردل نشسته او

2)ابداع تابلوهای رنگین وتوصیفی مثل تخت جمشید،مولانادرخانقاه شمس

3)خلق وابداع آثارعاطفی پراحساس مانند:ای وای مادرم،کودک وخزان

4)انتخاب واستخدام لغات وتعبیرات عامیانه وپیاده کردن آنهادرشعر،که این مهم درغزلها،قصایدوهم شاهکارکم نظیر«حیدربابا»کاملامشهوداست.

درباره «حیدربابا»بسیارسخن گفته اند.لطف این منظومه راترک زبانهابهترازهرکس دیگرباتمام وجوددرک واحساس می کنند.این شعرمعروف بارها چاپ شده وبه چندزبان خارجی نیزترجمه گردیده است.شایدبتوان به طورخلاصه گفت که:حیدربابانام کوهی است درنزدیکی زادگاه شاعر،واین شعردرددلی است شاعرانه باهمین کوه،درقسمت اول شعر، بیشترخاطرات کودکی شاعرتصویرشده است،درقسمت دوم فرزندنامدارکوه شهریار ازغربتی چندساله برمی گرددولی هیچ اثری ازکودکی خودنمی بیند.

نخستین دفترشعراودرسالهای 1308ـ1310شمسی بامقدمه استادبهار،سعیدنفیسی،پژمان بختیاری ازسوی کتابخانه خیّام وآخرین مجموعه شعرش پس ازدرگذشت اودرتابستان 1369به عنوان جلدسوم دیوان شهریارانتشاریافت.

نظربرخی ازشعرا،فضلاوتذکره نویسان درباره شهریار:

ملک الشعرای بهار:شهریارنه تنهاافتخارایران،بلکه افتخارشرق است.

سیدمحمدعلی جمال زاده:برطبع این شاعرکه مایه افتخارزبان فارسی است آفرین باد‍.

وحیددستگردی:شهریارافتخارادب ایران است.

دکترغلامحسین یوسفی:شهریاربه تجددونوآوری گرایشی محسوس دارد.ذوق نوجوانی ونواندیشی دربسیاری ازشعرهای اومنعکس است.تازگی مضمون،صورخیال وتعبیرحتّی قالب شعر،دیوان اوراازبسیاری شاعران نسل وی متمایزکرده است.

محمداسحاق استادزبان وتاریخ ادبیات دانشگاه کلکته:

این شاعربااین که سی سال بیش ندارد،اشعارش درکمال پختگی است ومی توان گفت فکررسا،ظرافت الفاظ،لطافت معانی ونفوذی که یک شعرخوب بایدداشته باشددراشعاراوهست.

سیدعبدالحمیدخلخالی:

شهریارسخن،دکترمحمدحسین شهریاریکی ازمشهورترین شعرای معاصراست که همه اهل ذوق وادب آثاروی رابه جان مشتاقند.بسیاری ازاشعاراودرشمارشاهکارهای شعرمعاصراست که ازلحاظ روانی ورسایی،بی- نظیرومورداعجاب سخن شناسان است.

دکترغلامحسین بیگدلی:

بیخودنیست که شهریارراحافظ معاصر،استادغزل وشهریارشعرایران گوینداویگانه شاعری است که درزمان حیات خودمشهورعالم گردیده است.

استادشهریارهرگزاشتهارخودرادراستخفاف دیگران نمی جست.به شعرای گمنام نیزارج می گذاشت.به حافظ ودیوان «حیدربابا»ی خودعلاقه وافری داشت وهروقت ابیاتی ازآن خوانده می شداستادمی گریست.

استادمی گفت اول بایددرشعرعروضی مسلط بودبعدرفت سراغ شعرنووالّا آدم شکست می خورد.

چندبیت مفتون امینی درموردشهریار:               

ای میان بزم دلها،شمع سوزان شهریار

                                                         آخرین سلطان مُلک می فروشان شهریار

طعمه موج حوادث،خسته سنگ بلا

                                                       شمع شبهای خزان ومرغ طوفان شهریار

درمحیط سرد امروزکه دلهایخ زده است

                                                        نورخورشیداست درفصل زمستان شهریار

کوه رادوست می داردکه خودمانندکوه

                                                         پای دردامن بودسردرگریبان شهریار

یک زمان چون لاله ای درباغ سبزخشکناب

                                                       حالیاچشم وچراغ جمله ایران شهریار

امابدنیست این شعرترکی رانیزازشهریاربه یادداشته باشیم:

حیدربابا،دنیایالان دنیادی(دنیادنیای بیهوده ودروغی است)

سلیماندان،نوحدان قالان دنیادی(دنیایی که سلیمان ونوح باقی مانده)

اوغول دوغان درده سالان دنیادی(پسرمی زایدودچارغم واندوه می کند)

هرکیمسیه هرنه ویریب ،آلیبدی(به هرکس هرچی داده گرفته)

افلاطون بیرقوری آدقالیبدی (ازافلاطون یک اسم خشک وخالی مانده)

اتحاف اولسون بوتون تورک لره