فرهنگی اجتماعی سیاسی

وبلاگی برای رسیدن به خود آگاهی ملی

فرهنگی اجتماعی سیاسی

وبلاگی برای رسیدن به خود آگاهی ملی

زینب پاشا

عصیان « زینب پاشا» عیار آذربایجان

 

   در تاریخ پرفراز و نشیب ما، زنانی نیز بوده اند که برای بهبود وضع اسف بار اجتماعی خود و همنوعانشان، مبارزه کرده اند. آنان به فراست دریافته بودند که رهایی زنان از ستم چند لایه زمانه، تنها از خودشان ساخته است. اغلب این زنان را زنان طبقه اشراف و ممتاز تشکیل می دادند ولی زینب پاشا از معدود زنان انگشت شماری است که طبقه پایین اجتماعی، علیه نظام ستمگر زمانه خود سر به عصیان برداشت.  لکن پیکار او مانند دیگر پیکارگران زن ایرانی، ناشناخته باقی مانده بود و جسته و گریخته از آن زیر عناوین «کید زنان»، «مکر زنان» در تاریخ مذکر نام برده می شدزینب پیشتاز بیداری زن قرنها ستمدیده ایرانی است. وی تقریباَ 110 سال پیش مهر سکوت تاریخ را از لب برمی دارد، زنجیر سنن و قوانین فئودالی را می گسلد و برای نخستین بار د ر تاریخ  با چهل  نفر از زنان قهرمان تبریز علیه  ستم،  ستم پیشگان داخلی  و استعمار گران  خارجی  و  به  موازات آن علیه نابرابریهای جنسی به جنگ مسلحانه دست می زنند.

  زینب معروف به « بی بی پاشا»، « زینب باجی»، «زینب پاشا» در یکی از محلات قدیم تبریز- عمو زین الدین، در یک خانواده روستائی به دنیا آمده است. پدرش شیخ سلیمان، دهقان بی چیزی بوده که مانند دیگر روستائیان بسختی روزگار می گذرانیده. از زندگی زینب پیش از واقعه رژی، بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. همانطور که از زندگی افسانه آمیز دیگر عیاران بنام این عصر، حلاج اوغلی، حاج اللهیار، چیز زیادی نمی دانیم. آنچه که مسلم است زینب در رنج و محنت بزرگ شده و سالها به علل شوربختی خود و مردم زجر کشیده اش فکر کرده و از تجارب غنی قرنها مبارزه مردمش، ساده و بیواسطه، مانند بابک،  کوراوغلی، قاچاق نبی و ... درس آموخته است.

    گفتیم که شهرت زینب از زمانی آغاز می شود که ناصرالدین شاه امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو را در سراسر ایران به یک شرکت انگلیسی واگذار می کند. « انگلیسیان به ایران آمده، مانند دولتی که ایران را فتح کرده باشند به تمام بلاد ماُمور می فرستند. امتیاز رژی کاسه صبر مردم را لبریز می کند. تبریز نخستین شهری است که عکس العمل تندی نشان می دهد و پرچم مخالفت را بلند می کند. بازار این شهر به علامت اعتراض بسته می شود و متجاوز از بیست هزار نفر مسلح می شوند و به شاه تلگراف می کنند که به هیچ  وجه زیر بار این قرارداد نخواهند رفت. پس از چند روزی که از بسته شدن بازار می گذرد، ماُموران دولتی بزور ارعاب و تهدید و وعده و وعید بازاریان را مجبور به باز کردن بازار می کنند لکن چند ساعتی از باز شدن بازار نگذشته بود که « دسته ای از زنان مسلح با چادر نمازی که گوشه های آن را به کمر بسته بودند، در بازار ظاهر می شوند و دست به اسلحه می برند و بازار را مجبوراَ می بندند  و سپس بسرعت در کوچه پس کوچه ها از نظرها پنهان می شوند. رهبری این زنان را زینب به عهده داشت. ماُمورین دولتی بارها سعی در باز کردن بازار می کنند ولی گروه زینب هربار با اسلحه گرم و سنگ و چماق به بازار می ریزند و رشته های دولتیان را پنبه می کنند.

     میرزا فرخ یکی از شعرای معاصر زینب که خود شاهد مبارزات زینب و یاران او بوده، در این باره شعری دارد که آن روزها ورد زبان مردم تبریز بوده است:

حکم ایله دی زینب پاشا

جمله اناث و فراشا

سیز بازاری باسون داشا

دگنگی یاغلیون گلیم

پاتاوامی یاغلیوم گلیم

 

      سرانجام در اثر مخالفت شدید مردم، ناصرالدین شاه، با سرشکستگی تمام حرف خود را پس می گیرد و قرارداد رژی باطل اعلام میگردد، لکن مبارزه زنان تبریز و زینب پاشا کماکان بدون وقفه ادامه می یابد. زینب هر از گاهی به همراه دیگر زنان رزمجو در کوچه و بازار و محل ازدحام مردم ناگهان ظاهر می شود و مردان را به مبارزه و کندن ریشه ظلم تشجیع و تشویق می کند:«اگر شما مردان جراُت ندارید، جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر می ترسید که دست دزدان وغارتگران را ا مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران می جنگیم  سپس زینب روسری خود را به جانب مردان پرتاب کرد و در میان بهت و حیرت حاضران از دیده ها ناپدید می شد.

    در روزگار زینب یکی از رسوم رایج این بود که فئودالها و اشراف، ارزاق عمومی بویژه غلات را احتکار می کردند. یعنی فصل خرمن غلات را به قیمت نازلی از روستائیان می خریدند و در انبارها جمع می کردند و به هنگام زمستان که ذخیره آرد مردم تمام می شد، به بهای گران عرضه می داشتند. از این رو « یکی از گرفتاریهای زمان خودکامگی انبارداری بوده که در آذربایجان رواج بسیار یافته بود و بیشتر دیه داران، ملایان، اعیان ها و بازرگانان ذه آن می پرداختند و دولت که می بایست جلو گیرد، نمی گرفت. زیرا خود محمدعلی میرزا دیه داشت و او نیز از گرانی غله بهره مند می گردید، درنتیجه نان همیشه کمیاب و جلوی نانوائی ها پراز انبوه زن و مرد بود که فریاد و هیاهوی آنان از دور شنیده می شد

    در این روزهای سیاه قحطی و گرسنگی، درحالیکه مردم بی چیز برای خریدن چند قرص نان از پگاه تا شامگاه در جلوی نانوائی ها صف می بستند و گریه کودکان گرسنه گوش فلک را کر می کرد، محتکران هزاران خروار غله را در انبارها پنهان کرده بودند. چنانکه یکی از آنها،« مجتهد اول تبریز، قریب 70 هزار خروار گندم در انبار داشت

     کمبود نان در تبریز بارها آشوب برپا می کند. دراین شورشها زنان تبریز قهرمان خیز به رهبری زینب نقش فعالی را بازی می کنند. در یکی از این آشوبها « درحدود سه هزار زن چوب بدست در بازارها براه افتادند و کسبه را به بستن دکان و پیوستن به راهپیمایان مجبور کردند.

    حکومت قشون مراغه را خبر داد. دستور تیراندازی داده شد. در دم پنج زن و یک سید کشته شدند. در اینجا روحانیت معترض هم علیه مجتهد بزرگ به زنان پیوست و در کنسولگری روس تحصن کردند و سه بار از فرار ملائی که میخواست صحنه را ترک کند، ممانعت کردند و با او به خشونت تمام رفتار نمودند. فردای همانروز تظاهرات را از سرگرفتند، این بار نیز سه زن کشته و تعدادی زخمی شدند، شعار زنان تبدیل به شعار سیاسی و علیه سلطنت قاجار شد

      محتکران و گرانفروشان تبریز ضرب شصت زیادی از زینب دیده اند. هنوز هم که هنوز است کهنسالان تبریزی هم زنی را که ابراز رشادتی کند در تعریفش میگویند:  

    « زنی است مثل زینب پاشا». و هر وقت با محتکر آزمندی مواجه شوند و از عهده اش برنیایند با حسرت میگویند: « فقط زینب پاشا از پس شما نامردان برمی آید.»  زینب در روزهای قحطی و کرسنگی، انبار غله محتکران را شناسائی میکرد و در فرصت مناسبی همراه دیگر زنان تبریز به آنجا حمله می برد و آنچه را که احتکار و پنهان شده بود، بین بی چیزان تقسیم می کرد.

     در این مورد از معروفترین عملیات زینب گشودن در انبار قائم مقام والی آذربایجان است. قائم مقام و اطرافیانش از محتکران بزرگ و معروف تبریز بودند. ناگفته پیداست جائیکه والی دست به احتکار بزند، دیگران تا می توانند خون مردم را در شیشه می کنند و دمار از روزگار آنها درمی آورند.

    به هرحال بارها خانه قائم مقام در اعتراض علیه گرانی و احتکار بوسیله زنان سنگسار میشود. در یکی از این شورش ها، قائم مقام دستور می دهد به سوی مردم تیراندازی کنند. دسته زنان مسلح به رهبری زینب به دفاع از مردم برمی خیزند. در این درگیری « به روایتی سی نفر کشته می شوند... قائم مقام از ترس، پناه به عمارت ولیعهد می برد.» خانه و انبار قائم مقام بوسیله مردم گرسنه و بی چیز شهر غارت می شود. اعتماد السلطنه در خاطرات روز چهارشنبه 14 ربیع الاول 1313 درباره حوادث تبریز چنین

 می نویسد:

     «... فتنه تبریز خیلی غلیظ شده است. خانه قائم مقام را مردم غارت کردند. وکیل الملک و دبیرالسلطنه را بیرون کرده اند. مردم بد واَ خیال غارت خانه قائم مقام را نداشته اند. از کوچه او عبور می کرده اند که به سید حمزه یا قد مگاه صاحب الزمان به بست روند. قائم مقام که 30-20 نفر الواط اسکوئی را برای حفظ خانه خود مسلح کرده بود، همین که صدای این جمعیت را شنید که از کوچه خانه او می گذرند، خودش اول از در دیگر فرار کرد و به الواط اسکوئی حکم شلیک داد. سی نفر مقتول، شصت نفر مجروح شدند

     دیگر از عملیات معروف زینب حمله به خانه و انبار نظام العلما یکی دیگر از مقتدران و محتکران آزمند تبریز است. نظام العلما از شاه اجازه داشت که غله خود را هر وقت دلش خواست بفروشد. زینب پس از شناسایی محل انبار، نقشه حمله را از پیش آماده می کند.

     در روز مقرر، در ساعت معینی در حالیکه روسری خود را از سر باز کرده بود، در پیشاپیش بیوه زنان و خیل گرسنگان شهر بسوی خانه نظام العلما راه میافتد و آنجا را به محاصره درمی آورد. « نظام العلما و کسانش که از پیش خبردار شده بودند و چند نفر تفنگچی آماده کرده بودند، دستور به شلیک دادند، زینب و یاران مسلح او نیز به حمایت از مردم دست به اسلحه بردند. جنگ سختی درگیر شد.

    چندین نفر کشته و زخمی شدند. سرانجام انبار انباشته از گندم نظام العلما به تصرف زینب درآمد و بین گرسنگان تقسیم شده.

     طاهرزاده بهزاد که خود این حادثه را به چشم دیده است، می نویسد: « آن زمان من شاگرد مدرسه بودم. شنیدم خانه نظام العلما را آتش زده اند. از دائی ام خواهش کردم که مرا به محل حادثه ببرد و آنجا را نشانم

دهد. خانه نظام العلما در کنار میدان چائی واقع شده بود. یکی از نوکران نظام العلما که در پشت بام سنگر گرفته بود، در حال مدافعه تیر خورده و کشته شده بود. خون او روی دیوار خانه مشاهده می شد و از در و پیکر خانه ویران شده نیز هنوز بوی آتش سوزی به مشام می رسید  کاساکوفسکی نیز در یادداشت های خود به این درگیری اشاره کرده، می نویسد: « محرکان اصلی حمله به خانه نظام العلما 3 نفر از زنان اشراف(!) تبریز بوده اند

     پرواضح است که برخلاف نظر کاساکوفسکی این حمله از سوی زنان بی چیز تبریز به عمل آمده بود که رهبری آنها را چنانکه اشاره رفت، زینب به عهده داشت و نه از طرف زنان اشراف. به هر حال زینب انفجار عقده دردناک و به تنگ آمده زن ایرانی است  که برای اولین بار سنت زمانه را نادیده گرفت و برای گرفتن داد خود و مردم اش دست به اسلحه برد

      زینب فارغ از هرگونه قید و بندی موذی فئودالی مانند عیاران مرد به قهوه خانه ها رفت و آمد میکرد و بی مهابا در جمع مردان می نشست و قلیان می کشیدچنین برمی آید که وی زنان را تشویق می کرد که علیه نابرابری های اجتماعی و ستم چند لایه ای که بر زن وارد می شد، به پیکار برخیزند. زینب در آخر عمر همراه کاروانی عازم زیارت کربلا می شود.

     « در خانقین عساکر عثمانی نه برای تفتیش زوار آمده بودند، سختگیری را درباره آنها از حد  می گذرانند. زینب باجی از این رفتار آزرده می شود و دست به عصیان می زند و دیگران را هم به دنبال خود می کشاند و به عساکر حمله می کند. آنان ناگزیر به فرار می شوند و این خانم با قافله به کربلا می رود    پس از این رویداد، دیگر از زندگی این زن رزمجو خبری در دست نیست.

دده قورقود

از ده ده قورد بیشتر بدانیم

کتاب «دده قورقود» یا «ددم قورقود» عنوان کتابی کهن و تاریخی از ادبیات ترکی است و کهنترین کتاب از ادبیات آذربایجان به شمار می رود. صورت مکتوب آن مربوط به هزاره گذشته است اما صورت شفاهی آن به قبل از میلاد می رسد. در واقع «دده قورقود» نام شخص نقش اول کتاب است. او عارف و حکیمی ژرف اندیش و تیزبین است که زمان در او محو شده است و فردا را در آینه دل خود می بیند. مشکلات مردم را حل کرده اختلافات و گره ها به دست او باز می شود. مردم به هر چه دده قورقود می گوید ، گوش فرا داده او را امین خود می دانند. قورقود ، شخصیتی پیغمبرگونه مانند زرتشت و لقمان حکیم دارد و همگان او را پدر قوم خود می دانند. برای همین او را «دده قورقود» یا «آتا قورقود» خطاب می کنند ، چنانچه مطلع کتاب چنین می آغازد: «محمد پیغمبرین زامانینا یاخین بایات بویوندا قورقود آتا دئییلن بیر کیشی وار ایدی». گویش او اوغوزی بوده به گویش کنونی آذربایجان نزدیکتر است. اولین نسخه استنساخ شده از آن مربوط به سال 446 ق. است اما بعضی داستانهای آن مربوط به ادبیات فولکولوریک هزاره های گذشته آذربایجان است. اکنون سه نسخه خطی از این کتاب موجود است. نسخه درسدن ، نسخه برلین و نسخه واتیکان. به قول ک. حسنوف سفیر سابق آذربایجان در ایران: «دده قورقود دیگر متعلق به قوم خالق آن نیست بلکه به تمام بشریت تعلق دارد. دده قورقود تصویری از گذشته بشری است»

این کتاب دارای 12 داستان (بوْی) و یک مقدمه است. داستانها مربوط به سلحشوریها و دلاوریهای ایل اوغوز است و در همه این سلحشوریها ، اهداف خیرخواهانه داشته و مسائل انسانی و ادبی رعایت می گردد. این داستانها حماسی است و در آن کینه و عداوت شخصی رؤیت نمی شود. این حماسه ها برای ترویج دین و اخلاق است. در این داستانها به وفور می توان وطن پروری ، مهمان دوستی ، علاقه فرزند و مادر ، حرمت زنان ، دلاوریهای زنان آذربایجان ، نفرت از دشمن ، دفاع از ناموس ، مردانگی و سایر مسائل اخلاقی را در میان ترکها دید. متن دده قورقود هم منظوم است (200 بیت ، 3/1 کتاب) و هم منثور(3/2 کتاب). در تمام کتاب ، تنها 170 واژه فارسی و 350 واژه عربی آنهم بنا به ضرورت بحثهای دینی و ملی آورده شده است.

تا اوایل سده 19 میلادی هنوز کسی با کتابی به نام «دده قورقود» آشنا نبود. اولین بار در سال 1813 بود که دانشمند تورکولوگ آلمانی به نام
Von Diez با چاپ حکایتی از آن به نام «تپه گؤز» این کتاب را به جهانیان معرفی نمود. این کتاب یک قرن بعد در ترکیه به همت مرحوم رفعت به چاپ رسید(1916). سپس در سال 1936 آراسلی در آذربایجان آن را مننتشر نمود. در سال 1980 نیز در ایران توسط استاد محمدعلی فرزانه چاپ گردید. پس از دیس آلمانی دانشمندان بزرگی از اروپا ، شوروی سابق و ترکیه تحقیقاتی در این مورد انجام داده و کتاب دده قورقود را گسترده تر و مستحکمتر کردند. در این دو قرن (2003ـ1813) از دانشمندان برجسته زیر در دده قورقودشناسی می توان نام برد: بارتولد ، بوراتاو ، اورخان شائیق گؤک یای ، معلم رفعت ، جاهید اؤز تئللی ، آراسلی ، محرم ارگین ، ایز بوداق ، عدنان ارزی ، ائتور روسسی ، محمدعلی فرزانه ، حسین محمدزاده صدیق. سبک و سیاق این دانشمندان در شناساندن دده قورقود با هم متفاوت بوده است و ارزش هر کدام در جایگاه خود محفوظ است.

مرحوم حمید آراسلی در سال 1939 این کتاب را منتشر نمود. کتاب او 180 صفحه بود. او دده قورقودپژوهانی چون بارتولد و رفعت را متهم به عدم درک عمقی از دده قورقود کرد. به نظر او ، دده قورقود بسیار گسترده تر از کتاب حاضر بود و باید قسمتهای دیگر آن کشف می شد. او با دست بردن در گویش نسخه اصلی آنرا متمایل به گویش ترکیه ای کرد تا فهم آن راحتتر باشد. کتاب او در سال 1962 بدون تغییر خاصی دوباره چاپ شد.

در ترکیه مرحوم پروفسور محرم ارگین با تطبیق هر سه نسخه گویش آنرا آذربایجانی دانست. او اثر بزرگی در مورد دده قورقود از خود به یادگار نهاد. او پس از تطابقت سه نسخه به این نتیجه رسید که نسخه درسدن قدیمی تر بوده و نسخه واتیکان بعد از آن تحریر شده است. از تحقیقات پروفسور محرم ارگین در باب دده قورقود می توان بعنوان مستحکمترین تحقیقات در مورد حماسه های دده قورقود نام برد.

اورخان شائیق گؤک یای در سال 1973 با انتشار تحقیق و تدقیق 1000 صفحه ای خود با نام «دده قورقود کیتابی» کار دیگران را تکمیلتر نمود. 152 صفحه از این کتاب قطور به متن داستانها و200 صفحه نیز به فهرست دقیقی از اعلام ، لغات و اصطلاحات اختصاص یافته بود. 670 صفحه بعدی نیز مربوط بود به شرح و تفسیر حماسه های دده قورقود.

و اما در ایران ، این کتاب در سال 1358 به همت استاد محمدعلی فرزانه به زیور طبع آراسته شد. پیشتر آقای دکتر محمدزاده صدیق نیز این کتاب را در سال 1347 در یک کار تحقیقی یکبار در هفته نامه هنر و اجتماع و در سال 1349 در ماهنامه ادبی وحید و سپس در سال 1355 در کتاب هفت مقاله پیرامون ادبیات و فولکولور آذربایجان در سال 1361 نیز در فصلنامه یئنی یول طی تحقیقات ارزنده دانشگاهی تحلیل و معرفی کردند. در ادامه این کارها ، تحقیقات زیادی از طرف صاحبنظران صورت گرفت که می توان از منظوم کردن داستانهای دده قورقود توسط شاعر شهیر آذربایجان مرحوم سهند یاد کرد که قسمتهائی از آن تحت عنوان «سازیمین سؤزو» منتشر گردید.

نسخه های بازنویسی شده و کتابهای منتشره بعد از سال 446 ق. خالی از اعمال سلیقه نبوده و گاهی حتی گویش آن نیز طبق سلیقه تغییر کرده است که این کار برای تفهیم متن این اثر کهن بوده است. برای نمونه در متن اصلی کتاب از «قسطنطنیه» نام برده می شود حال آنکه در کتاب آراسلی این شهر به «استانبول» تغییر داده می شود. در واقع اینگونه کتابها نمی تواند به نام «دده قورقود» ثبت شود بلکه تحقیق و تدقیق و تشریحی در باب دده قورقود بوده است. آخرین اثر پژوهشی ارزنده و جاودان که در این مورد به رشته تحریر درآمده است ، کتاب «دده قورقود بویلاری» اثر جناب گونئیلی است. هرگز جناب گونئیلی ادعا نمی کند که کتابشان همان دده قورقود اصلی است بلکه ایشان با مهارت و تبحر بالا توانسته اند داستانهای آنرا به رشته نظم درآورداند. اینگونه کارهای تحقیقی و علمی در مورد آثار فراوانی انجام شده است ولی عده ای عمداً یا جهلاً با مغلطه و سفسطه سعی در جعلی بودن یا جدید بودن این اثر کهن ادبیات آذربایجان دارند و با یک مراجعه سطحی به کتابهائی مانند کتاب آراسلی چنین وانمود می کنند که کلمات و اسامی مورد استفاده در این کتابها متعلق به سده های اخیر است و دده قورقود نمی تواند کهن باشد. مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران که اقدام به انتشار کتابی موهن و سرتاسر اهانت و تهمت علیه ترکان نمود در سلسله اهانات و تحریفات خود از تعلق دده قورقود به سده های اخیر سخن به میان آورده با دهها دلیل کودکانه انتساب آن به آذربایجان و هزاره گذشته را رد می کند. دلیل خود را هم وجود کلمات و اعلام جدید مانند سایبان ، استانبول و غیره در کتابهائی چون کتاب مرحوم آراسلی می داند. بعید است کارشناسان چنین مرکزی فرق بین نسخه اصلی و شرح و ترجمه و معاصر کردن را ندانند. این نظریات صرفاً برای تحریف تاریخ درخشان ترکان است کمااینکه در ادامه جمله «کتاب دده قورقود علی لسان طایفه اوغوزان» و انتساب دده قورقود به تاریخ و ادبیات آذربایجان را به دلایل مضحک رد می کند.

اثر ارزنده جدید در باب دده قورقود متعلق به جناب آقای عزیز محسنی است که پیشتر با قلم ایشان آشنا بودیم. کار ایشان نوعی تدوین است. در ادبیات آذربایجان هنوز جای این مقوله پر نشده است. تدوین قارا مجموعه بدست دکتر محمدزاده صدیق را می توان اولین تدوین در آثار کهن آذربایجان نامید. در ادامه نیز آقای مهندس محمدصادق نائبی با تصحیح مجدد رسالات قارا مجموعه و نیز ترجمه فارسی رسالات ، گنجینه ای از لغات اصیل و ناب ترکی را شکافته و به بحث اتیمولوژی پرداختند. این تدوین بی نظیر پس از نشر بخاطر آگاه نبودن عده ای از روش تدوین ، مورد اهانت و تنگ نظری قرار گرفت. این گروه از افراد انتساب قارا مجموعه به شیخ صفی و نگارش رسالات توسط مریدان شیخ را تناقض می دانستند. در اثر ارزشمند جناب آقای محسنی نیز بحثهائی متنوع مربوط به دده قورقود در یک جا گردآوری شده است. نباید آقای محسنی متهم به جعل دده قورقود شود. تدوین و تحقیق ایشان در ادبیات آذربایجان ماندگار خواهد بود.

ایشان کتاب خود را در 9 باب و مجموعاً در پنج بحث تدوین نموده اند. فصل اول با نام «دده قورقود دونیاسی» مربوط است به قسمتی از کتاب «دونیا بیر پنجره دیر» اثر نویسنده نامی جمهوری آذربایجان «آنار». آقای محسنی الفبای آنرا به الفبای عرب برگردانده و 60% از کتاب خود را بدان اختصاص داده اند. آنار با قلم شیوای خود ، بحثی علمی در مورد تاریخ کتابت ، صورت شفاهی ، گویش آن ، نسخه های آن و نیز داستانهای آن انجام داده اند.

دو بحث بعدی مربوط به متن اصلی دو داستان از دده قورقود بنامهای «تپه گؤز» و «دلی دومرول» همراه با متون بازنویسی شده به شیوه معاصر ترکی آذری است. اینگونه کار تطبیقی قبلاً در مورد رسالات قارا مجموعه نیز مشاهده شده است . متن اصلی این دو داستان و معاصر کردن آنها توسط ف. زینالوف و ص. علیزاده صورت گرفته و قبلاً در باکو چاپ شده است و آقای محسنی الفبای آنها را به عربی برگردانده اند. در واقع در این دو داستان با حفظ امانت هم متن اصلی آورده شده و هم داستانها را به بیان امروزین آورده اند. شاید اگر کار مرحوم آراسلی و حتی نسخه نویسان اصلی چنین می بود ، اکنون بهانه تراشی نمی کردند که مثلاً داستانها و واژگان مورد استفاده در دده قورقود متعلق به سده های اخیر است.

ای کاش آقای محسنی در کنار این کار ارزنده خود ، در انتهای کتاب فهرستی از اعلام و لغات دشوار را نیز می آوردند تا به دریای لغات ترکی آذری افزوده گردد. اتیمولوژی این لغات و رسیدن به کنه لغات آذری از اهمیت زیادی برخوردار است.کتاب دده قورقود دریای بیکرانی از لغات و اصطلاحات ترکی آذربایجانی است و لازم است کتابی مستقل مانند کتاب «قارا مجموعه از منظر واژه شناسی» کار تحقیقی و ارزنده آقای نائبی در این باب نوشته شود.

آقای محسنی در ادامه تدوین خود در یک کار پسندیده و ستودنی تمام داستانهای 12 گانه دده قورقود را بصورت مختصر و مفید مدون نموده اند. ایشان ضمن درک کامل از داستانهای دده قورقود ، 12 داستان را در 36 صفحه تلخیص و تشریح کرده اند بعبارتی هر کس که فرصت مطالعه داستانهای دده قورقود را ندارد ، می تواند خلاصه هر داستان و شرح آنرا بطور متوسط در 3 صفحه متوجه شود. مطالعه این کتاب بالاخص این قسمت به همه علاقمندان ادبیات آذربایجان پیشنهاد می شود.

دو صفحه مقدمه کتاب لغات الترک کاشغری با ترجمه دکتر دبیرسیاقی زینت بخش انتهای این تدوین است. البته این بحث ربطی به بحث نخستین ندارد اما بهرحال فراموش نمی کنیم که این کتاب «تدوین» است. نزدیک به هزار سال پیش ، شیخ محمود کاشغری که از ترکان خراسان بود برای آموختن زبان ترکی به اعراب ، لغتنامه ای نوشت که ترکی _ عربی بود و لغات ترکی را با شرح و معادلسازی عربی به اعراب می آموخت. قسمت عربی این کتاب در سال 1375 توسط آقای دبیرسیاقی به فارسی برگردانده شد و در واقع لغتنامه ای ترکی _ فارسی شد اما بخاطر ناآشنائی مترجم با آواها و لغات ترکی ، نگارش لغات ترکی و گاهی شرح آنها مشکلاتی برای خواننده ایجاد کرد. اخیراً کتاب لغات الترک کاشغری دیگربار و اینبار توسط دکتر محمدزاده صدیق آماده چاپ شده است که با انتشار آن مشکل مذکور حل خواهد شد.

در انتهای کتاب ، اعلام مورد استفاده در تدوین تشریح شده و نهایتاً خلاصه ای از بحثهای مربوط به دده قورقود گردآوری شده است.

تلاش ارزشمند آقای محسنی در باب شناساندن دده قورقود به آذربایجانیان را ارج نهاده و امید به گسترش تحقیقات و تدقیقات درباره این کتاب را داریم. پا نهادن کتاب و تحقیقی نو در باب دده قورقود در تاریخ و ادبیات آذربایجان را تبریک می گوئیم.

منبع:
http://rezaravandoust.blogfa.com/86021.aspx

اوغوز بایرامی

اوغوز اوغلولی زاغادا یاشایاندا،قیشدان یامان قورخاردی.اوچ فصلی ایشله ییب قیشا یئمک ییغاردی.

بیر ایل قیش چوخ اوزن چکدی،زاغادا یئمک قورتاردی. اوغوز اوغلو اوچ گون آج قالدی،سونوندا زاغادان ائشییه چیخدی.او گون بویوک چیلله نین اوتوزونجو گوندیدو،اوغوز اوغلوهرنه قدر آختاردی او قدر تاپمادی.

ساققالی بوز باغلادی ال آیاغی دوندو،کورپئشمان زاغایا قایاییداندا بیر بوزقورد بالاسینا راست گلدی.

بوزقورد بالاسی دئدی:آی اوغوز اوغلو بوقاردا بورندا نه گزیرسن‌‍؟

اوغوز اوغلوهرنه یی دئدی،ایلدن دئدی،آیدان دئدی یازی یایی بیرده گوزو آلقیشلادی،باش گوتوروب تکجه قیشی قایقیشلادی. بوز قورد بالاسی دئدی: آی اوغوز اوغلو گئدرسن بویولون آیریجینا چاتارسان،بیرسورو قویون یانیندا بیرجهره تاپارسان،بیربوجاق سونبول اونونده بیر ال دییرمانی تاپارسان.اونلارین هامهیسینی گوتوروب زاغا یا آپارارسان. قویونون بیرین کسیب،اتین یئیرسن یونونو جهره یه سالیب ایپین اییرر،پالتار تیکرسن دریسین سهمانلایب ایئن گیررسن. سونبولون یاریسینی ال دییرماندا اون ائله ییب اونو خمیرائدیب تندیره چورک ائله رسن،قیشی سونا چاتدیریب منی ده دوعا ائدرسن. ائله همین بو گون بایرام ائدیب دئییب گولرسن. یازگلنده دوز سورونو داغلاردا آپاریب اوتارارسان.

سونبول دئلرین اکیب آنلیوین تری ایله سووارسان. بوزقورد بالاسی بونلاری دئدی ویولا دوشوب گئتدی.

اوغوز اوغلو ائله ائله دی کی بوز قورد بالاسی دئمیشدی.

قیشی سونا چاتریب یازی- بایی گوزو ایشله دی اغوز اوغلونا بیر بوللوق اوز وئردی کی گل گوره سن. او گوندن بری بویوک چیلله نین اوتوزوندان اوغوز اوغلو یاز ایشلرینه حاضرلیق گئدر. قیش قورتاراندا بایرام ائدیب دئییب گولر. اوغوز بایرامی تورکلرین ان بویوک ودانیلماز بایرامیدیر، زرتشت وایسلام آینیلاریدا بو شامان آیینیا باش اییبلر. و هر ایل ایلین تزلنمک گونودن بری بو بایرام قوتلانیر موتلانیر.

چیلله گونوندن سونرا بویوک چیلله قیرخ گونه قدر باشلانیر قیرخ گوندن سونرا بالا چیلله ییرمی گونه قدر باشلانیر. بالا چیلله دن سونرا دورد چرشنمبه عزیزلرنیر:

اود چرشمبه سی – یئل چرشمبه سی – سو چرشمبه سی و تورپاق چرشمبه سی

تورپاق چرشمبه سی سونجو چرشمبه اولور. بو چرشمبه ده هاممی شادلیق ائدیب اوزل بیر عنعنه لر کئچیریر.

آنجاق بایرام گونلرینده

برکتلرین 7 سین سیفرایا دوزرلر:

1- بالیق (سو برکتی) 2- بوغدا (تورپاق برکتی) 3- آلما (آغاج برکتی) 4- یومورتا(حیوان برکتی) 5- پول(آل وئر برکتی) 6- قرآن (آیین دین وایمان برکتی) 7- ساعات (زامان برکتی) .

بو برکتلرهامعیا قیسمت اولسون دییه. یئنی ایلینیزین قوتلو وموتلو اولدغونو آرزیلاییرق وتانریدان خوش گلجک بوتون ملت لر ایسته ییرک.